آخرین بهار قرن 14

در حالی که همه دارند به هم یادآوری می‌کنند که الان آخرین روز از آخرین بهار قرن 14 ایم. و جوری با ذوق ازش حرف میزنن که انگار نه انگار بهارهامون داره سرد و خشک میگذره، من اما ذوق چیز دیگه ای رو دارم. ذوق اینکه یه نامه از تو دریافت کنم، میدونم تلگرام، اینستا، واتساپ و هر چیزی که فکر کنی هست، اما من خسته شدم از مدرنیته، دلم میخواد پست چی برام هر روز نامه بیاره و  دوست دارم امروز این نامه از تو بهم برسه :

بعد ها که پیر شدم و با یه بافتنی کنار شومینه نشستم و قهومم کنارم بود باخودم فک میکنم و خاطره های اخرین بهار این قرنو مرور میکنم و یادم میاد که چقدرررررر تورو دوست داشتم...

یادم میاد که این اخرین بهار قرن ۱۴ اولین بهار عمر من بود که توش عاشق بودم...که شکوفه هارو خوشگل تر میدیدم که بهارو به چشم یه عاشق میدیدم نه به چشم یه دختر آزاد از هرچیزی که به دور و اطرافش توجه نداره و همه چیزو با دید خنده و شوخی رد میکنه...

اولین بهاری که دلم میخواست کنار یه ادم دیگه باشم...اولین بهاری که دلم میخواست دست عشقمو بگیرم و باهاش قدم بزنم...اهنگ گوش بدم...بستنی بخورم...

اولین بهاری که دلم میخواست همه ی بازیگوشیای تنهاییمو دوتایی انجام بدم...

میدونی...یه جا خوندم که میگفت مگه میشه خدا وقتی بهارو خلق میکرده عاشق نبوده باشه؟! ...با اینکه شاید معنی جملش مزخرف شایدم مضخرف باشه ولی من واقعا قبول دارم که خدا حتی اگرم موقع خلق بهار عاشق نبوده باشه حتما بهار و عشق رو باهم خلق کرده...بهار گل گلی و خوشگله درست مث احساس من به تو‌‌...

دوست دارم اولین عشق من♥️

و من همچنان از دوست داشتنت پشیمون نیستم... 

  • نیما دشتیان

سلام...

همیشه روز هایی هست که انسان در آن

کسانی را که دوست می داشته بیگانه می یابد...

 

امیدوارم بیگانه نباشید...و بیگانه نباشد...

سلام.
ولی من بیشتر امیدوارم بیگناه نباشم... 
چون اگه بفهمم بیگناه بودم، بیشتر اذیت میشم... 
ترجیح میدم بیگانه ی گناه کار باشم... 

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی

خیال های عریان

خیال های لخت گاهی تابو ها رو میشکنند و برهنه بیرون میان. امان....

بوی قهوه بوی نامش می‌دهد
چون که هر دو تلخی خود را یهویی می‌دهند...


Designed By Erfan Powered by Bayan